ایلیا جونایلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

رویای کودکی

اولین قدم ها

1391/5/22 15:27
181 بازدید
اشتراک گذاری

عسلم ااین روزها که دقیقا یک سال و یازده روزه ای داری یواش یواش قدم برمیداری ، ولی خودمونیما خیلی واسه بزرگ شدن و مستقل شدن عجله نداری و همین که مامانی بغلت کنه یا به پاهاش بچسبی و باهاش راه بری یا وقتی بابایی کلید رو میندازه توی در تادر رو باز کنه و تو بدو بدو بری تا بغلت کنه برات کافیه.راستش منم موافقم که یواش یواش بزرگ بشی البته نه به این معنا که رشدت خدای نکرده با مشکل مواجه بشه منظورم اینه که دوست داشتم تو هر مقطعی از زندگی می شد ترمز کرد و تا می شد ازش لذت برد .      اون موقع که بدون دندون می خندی،اون وقتی که اونقدر کوچولویی مثل یه عروسک خوشگل چشات رو بستی و دو تا دستای کوچولوت رو زیر سرت گذاشتی ،یا همین حالا که اونقدر شیرینی که هر چه قدر میبوسیمت سیر نمیشیم. الان که بلند میشی باخنده میگی:da یعنی برام دست بزنید بعد یه قدم برمیداری و تلپی میفتی .جدیدا می گی na na na  و سرت رو به چپ وراست تکون میدی .وسایل آشپزخونه رو با دست نشون میدی مثل :یخچال و گاز و صد البته لباس شویی عزیز! آخه توی فسگلی خیلی لباس شویی برات جالبه مخصوصا موقعی که داره کار میکنه.بازی کلاغ پر رو می فهمی و تا شروع مکنم باهات به بازی انگشتت رو می ذاری زمین بعدش میگی pa ،و دیگه انکه قند عسلی لی لی حوضک بلده و تا براش میخونیم انگشت کوچولوش رو میذاره کف دستش و تکونش میده:

لی لی لی لی   لی لی لی حوضک

جوجو اومد آب بخوره افتاد تو حوضک

این درش آورد(انگشت شصت)،این خشکش کرد،این یکی غذاش داد ،بعدی آبش داد، این یکی پرش داد.دددددددددست.

این روزا خیلی دقتت زیاد شده برعکس قبلا که بازیگوش و سر به هوا بودی و به زور باید متوجه چیزی میکردیمت ،تاکاری رو انجام می دم سریع یاد می گیری،شونه کردن مو  یا وقتی با آبلیمو گیری دستی آبلیمو میچکونم تو غذات با سر و صدا از دستم می گیری و تکرار می کنی ،وقتی دوست داری تلوزیون نگاه کنی کنترل رو برمیداری و می گیری سمت تی وی و به ما نگاه می کنی و میگی eee (آخه فسقلی تو زوده برات تلوزیون) از همه خوردنی تر وقتی مکیشی که بدو بدو میری روی تخت ما و وقتی می خوای بیای پایین آروم اول پات رو میذاری پایین و بعد میایی پایین حتی یه بارم خودت رو از تخت نیانداختی پایین موش موشکم. دیگه اینکه جدیدا قهر می کنی قهراینو دیگه از  کی یاد گرفتی؟وقتی یه چیزی رو میخوای وبهت نمی دیم سرت رو می ندازی پایین و غر غر کنان سرت رو تکون میدی و چهاردست و پا تند تند میری به یه متکا که میرسی سرت رو میزاری روی متکا و غر غر میکنی بعد من میام و حسابی گازت میگیرم و میخورمت و تو یه عاااااااالمه ریسه میری خوش خنده ی من.

راستی میخوای بهت بگم علت اینکه هنوز راه نمیری و تلاشت کمه چیه /از بس که شیطونی دردونه ،اگه بخوایی راه رفتن رو تمرین کنی پس کی بدوبدو بره کل اتاق رو زیر ورو کنه همه اسباب بازی هاش رو بریزه وسط اتاق و تا مامانی میاد بدوبدو فرار کنه آخه عشقم می دونه کار بدی کرده،خلاصه به هیچ چیز رحم نمیکنی و جالب اینه که با کوچکترین چیزی (البته غیر از اسباب بازی های خودت)سرگرم میشی و برات جالبه از گوشی تلفن گرفته تا در قابلمه.......... و سرگرمی غیر قابل انکارت :موتورت خلاصه اینکه کلا تو دنیای خودتی و بهت که نگاه میکنم خیلی بهت حسودیم میشه تو دنیای قشنگ کودکیت شاد باش و برای آیندت یه دنیای قشنگ بساز عزیزم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان نیلو
15 آبان 91 23:12
چه پسری عکس از نی نی خوشگلتون نمیذارید دلمون آب بشه؟;