برای پدر
پدر و پسر داشتند صحبت میکردند:
پدر دستش رو میندازه دور گردن پسر و میگه : من شیرم یا تو؟
پسر میگه : من!!
پدر باز میپرسه : پسرم من شیرم یا تو؟
پسر بازم جواب میده : من شیرم!!
پدر عصبانی میشه و دستش رو از رو شونه پسر برمیداره ومیگه من شیرم یا تو ؟
پسر میگه: بابا تو شیری.....!!
پدر میپرسه :چرا نظرت عوض شد؟
پسر جواب میده:آخه دفعه های قبلی دستت رو شونم بود و من فکر کردم یه کوه پشتمه ، ولی حالا...
********************************عشق را در دستان مهربان تو میتوان دید،بابای خوبم روزت مبارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی