ایلیا جونایلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

رویای کودکی

ایلیا میگه:

1391/11/1 23:54
134 بازدید
اشتراک گذاری

بلاخره بعد یه عالمه تاخیر اومدم یه مسایلی رو روشن کنم تعجب نکنید که قلمبه سلمبه حرف میزنم آخه دیگه بزرگ شدم :یک سال و چهار ماه ........تشویقیابه قول خودم :daaaaa

اومدم بگم از دست این مامان و بابایی چی میکشم :باباجون: اولا، این داشبورد ماشینت که از طلا نیست بذار من بررسی هام رو انجام بدم بیخیالش میشم .کلافه

دوما اینقدر منو هر جا میریم توی بغلت نکه ندار کلافه شدم بابااااااااااااااااا بذار برم اکتشافاتم رو انجام بدم داری استعدادهام رو سرکوب میکنی نگی نگفتم .

سوما : من هر موقع خودم خوابم بیاد میخوابم نه هر موقع که شما مثلا خونه بابا رحمت بخوای تخته بازی کنی یا فیلم ببینی، اینقدر به مامانی نگو ایلیا دیگه خوابش میاد............من مرد شدم هر موقع خوابم بیاد برا خودم لالایی میگم میخوابمخیال باطل

دیگه از بابایی شکایت نکنم بریم سراغ مامانیییییییی :

مادر من من غذا نمیییییییییییییییخوام هروقت گشنم شد میرم سریخچال غذامو برمیدارم گرم میکنم میخورم دیگهزبان

یعنی چی ؟ نقطه ای از خونه نمونده که شما اونجا به من غذا نداده باشیدآخ با یه قاشق غذا دنبالم ندوناراحت

یکی به این مامان من بگه واسه چی در کابینت ها رو میبنده؟ باباجان خوب شاید چیزی لازم دارم نیشخند

بزارید راحت باشم ، تا به زور یه سیب زمینی پیدا میکنم وجای شما خالی میخوام گاز بزنم این مامانی با سرعت نور خودش رو میرسونه و منو از خردن سیب زمینی خام محروم میکنی دیگه خوردن گلای گلدون ، دنپایی و ........رو که باید خوابش رو ببینمقهر

دیگه این که من شکایت دارممممآخبه کی بگم ؟سوالمگه تو این اتاق شما چیه که همش درش بسته شده ؟بابا خوب منم تو این خونه دارم زندگی میکنم چشمکحالا اینکه یه بار شیشه عطر عزیز مامان رو +دو عدد لاک ناخن +دو تا سایه +سوهان ناخن +یه دفترچه +جا حوله ای+کتاب مامانی +گوشی تلفن+ و....یادم نمیاد دیگه چی بود اصلا اینا به چه دردی میخوره ؟ ، حالا هر چی ...رو زدم داغون کردم ،آخه دلیل میشه که آدم رو از رفتن به اونجا منع کنیدسوالتازه جدیدا که رفت آمد به اتاق مذکور آزاد شده نمیدونم چرا اینقدر خلوته؟ وسایل مورد علاقه من مثل عطر و اسپری و ......نیستن به نظر شما چی شده؟سوال

آخه در خونه چرا قفلهناراحت از وقتی دستم به دسته در رسیده و میتونم از این استعداد و توانایی استفاده کنم در ورودی قفله  اخه خوب شاید بیرون کاردارم ای باباابروخلاصه اینکه تاتکون میخورم یکی میگه ایییییییییییلییییییییییییا یکی دیگه بدوبدو خودش رو بهم میرسونه   دیگه چی بگم؟

بازم میام فعلا که افسردم و یه کم سرما خورده.بای بایبای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

کیمیا
10 آذر 91 1:19
پسر کوچولو کار خودت رو بکندیگه اینکه از اون عکسای خوشگلت بذار