ایلیا جونایلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

رویای کودکی

بهار اومد

1392/11/4 22:40
132 بازدید
اشتراک گذاری

شیشه ی عطر بهار سر دیوار شکست

و هوا پر شد از بوی خدا

دیدنش آسان است

سخت آنست که نبینی اورا........

سلام به تو نفسم و همه اونایی که به وبت سر میزنن عیدتون مبارک ...صد سال به این سالها قلبقلبقلب

دومین بهار گل پسر ماست امسال سال تحویل تو خونه خودمون بودیم و از ترس شیطنتای تو لحظه آخر هفت سین رو روی میز چیدم و در حالیکه داشتم قرآن میخوندم یه چشمم بهت بود که به ماهیا دست نزنی برات یه عالمه دعا کردم گلم ، البته بابایی هم چار چشمی مراقبت بود و تو لحظه سال تحویل داشتی بدو بدو میکردی و بابایی هم دنبالت یه عالمه از دستت خندیدیم آخه روی سبزه ها عود گذاشتم بهت گفتم دست نزنیا اوف میشی داغ ، تو هم تا ساعت هابعد سبزه رو فوت می کردی ،حتی فرداش که رفتیم خونه بابا رحمت تا سبزشون رو دیدی شروع کردی فوت کردنلبخندخندهروز اول عید رفتیم خونه بابا رحمت و قتی لباست رو تنت کردم بابایی کلی ذوق کرد و گفت وایییی ایلیا چه خوش تیپ شده از اون به بعد راه میرفتی و به خودت نگاه میکردی و به لباسات دست میزدی خوش تیپ من. مژه

روز دوم رفتیم نی نی عمو بهرام رو که 5روزه دنیا اومده ببینیم یه دخمل کوچمولوی بامزه اسمش وانیاست

تو وقتی دیدیش با یه عالمه کنجکاوی نیگاش کردی و بعد نازش کردی عزیییییییییییزم.

شاید فردابریم شمال یا شاید بروجرد فعلا بای بایبای بایبای بای

دستهایم آنقدر بزرگ نیست که چرخ دنیا را به کامت بچرخانم

اما یکی هست که

بر همه چیز تواناست.......

تو را در سال جدید باهمه خوبی هایت به او میسپارم .......

با یه عاااااااااااااااااالمه آرزوهای خوب برات ماچماچماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)