ایلیا جونایلیا جون، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

رویای کودکی

ایلیا در آستانه دو سالگی

قشنگ ترین صدای هستی تپش قلب توست ، با شکوه ترین روز دنیا روز تولد تو ، و زندگی در پس آن لبخند زیبایت جریان دارد........ پسرکم داری بزرگ میشه گلم و عاقل تر و من بهت زده رفتن کودکی تو و مشتاق و بی صبر بزرگ شدنت را نگاه میکنم.برات یه عالمه آرزوهای خوب دارم ........ ازت میخوام همیشه همینقدر مهربون باشی و همه رو دوست داشته باشی همینطور که الان همه رو بدون حساب و کتاب دوست داری.....اینطوری دنیا قشنگ تره عشقم. بله اینم ایلیا خان نه ماهه که با همه چیز مشغول بازی میشد غیر از اسباب بازی . چند روز بیشتر به تولدت نمونده و من تو فکر کارای تولدت و البته کادوی تولدت امیدوارم که به خوبی برگزار بشه ، میخوام یه جشن کوچمولو بگیرم( با حضور ...
4 بهمن 1392

بهار اومد

شیشه ی عطر بهار سر دیوار شکست و هوا پر شد از بوی خدا دیدنش آسان است سخت آنست که نبینی اورا........ سلام به تو نفسم و همه اونایی که به وبت سر میزنن عیدتون مبارک ...صد سال به این سالها دومین بهار گل پسر ماست امسال سال تحویل تو خونه خودمون بودیم و از ترس شیطنتای تو لحظه آخر هفت سین رو روی میز چیدم و در حالیکه داشتم قرآن میخوندم یه چشمم بهت بود که به ماهیا دست نزنی برات یه عالمه دعا کردم گلم ، البته بابایی هم چار چشمی مراقبت بود و تو لحظه سال تحویل داشتی بدو بدو میکردی و بابایی هم دنبالت یه عالمه از دستت خندیدیم آخه روی سبزه ها عود گذاشتم بهت گفتم دست نزنیا اوف میشی داغ ، تو هم تا ساعت هابعد سبزه رو فوت می کردی ،حتی فرداش که ر...
4 بهمن 1392

یادداشتی برای ایلیا

سلام عزیزم ایلیا کوچولوی خاله عزیز دلم اولین روزی که تو پا توی این دنیا گذاشتی من همراه مامانت توی بیمارستان  بودم خاله جونم ما هممون دوست داریم. تو الان شش ماه وبیست روزته گلم هنوز مامان بابا نمیگی فقط میگی ددددد..... خیلی بیرون رفتن رو دوست داری . ما منتظریم تا موش کوچولوی ما یه روز درست اسم خاله رو بامامان  بابا صدا کنه روی دوتا پاهاش راه بره عزیز دل خاله زود تر بزرگ شو. (خاله جونت)   ...
7 دی 1392