ایلیای سی ماهه ی من
سلام خنده های بی بهانه سلام گریه های کودکانه سلم نگاه های مشتاق سلام دستان جستجوگر سلام شیطنت های گاه و بی گاه سلام دوست داشتن های بی دلیل سلام حرف های دلنشین سلام بوسه های شیرین سلام : ایلیای سی ماهه ی من
نویسنده :
مامان مریم و بابا مسعود
16:17
نی نی اخمالو
من دیگه بزرگ شدم
برای مادر
یک کودک ، کودکی که آماده تولد بود ، نزد خدا رفت و از او پرسید : می گویند مرا فردا به زمین خواهید فرستاد ، اما من به این کوچکی و ناتوانی بدون هیچ کمکی نمی توانم آنجا زندگی کنم ، خداوند پاسخ داد: از میان بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته ام ، او منتظر توست و از تو مراقبت خواهد کرد،اما کودک که هنوز برای رفتن مطمئن نبود گفت: من اینجا کاری جز خندیدن و آواز خواندن نمی کنم و این برای شادی من کافی است، خداوند لبخند زد و گفت : فرشته ی تو برایت آواز خواهد خواند و هر روز به تو لبخند خواهد زد.تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود . کودک ادامه داد: من زبان زمینیان را نمی دانم ، خدا او را نوازش کرد و گفت فرشته ات زیباترین و شیرین ت...
نویسنده :
مامان مریم و بابا مسعود
17:27